کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن میشود
کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن میشود
آن شب که تورا کردم از خواب خوشت بیدار
گفتم که بخور این را این سیب خودم چیدم از آن طرف دیوار
خوردی و خوشت آمد گفتی که بکن حالا تعریف از این دیدار
می دادی و میکردم تو درس محبت را من گوش به این اقرار
درپشت تو بنشستم تا صبح تورا کردم هرلحظه دعا بسیار
آن شب شب خوبی بود هی کردم وهی دادی
من گریه برای تو توعشق به این دیدار
شعر از ایرج میرزا
هروقت نون دلت را خوردی برکت سرازیر میشه
بی بی میگفت : فکر نکنی برکت فقط پوله ها
همین که دلت خوش باشه یعنی برکت سرازیر شده
همین که شب چراغ خونه ات روشن باشه
و بوی غذای گرم از آشپز خونه ات بیاد بیرون یعنی برکت
هرجا که زانوهایت تاب و تحمل مشکلات را نداشت
وعزیزی زیر بازوانت را گرفت تا بلند شوی یعنی برکت
اگر اولاد اهل داشتی و همسرت با کم وزیادت ساخت یعنی برکت
برکت به شما دستهایی است که توی سفره ات دراز میشه
پروردگارا آینده پنهان است و من چیزی نمی بینم
اما تورا می بینم و تو همه چیز را می بینی
پروردگارا
اگر موجب آزردگی کسی شدم به من قدرت عذرخواهی از آنان بده
واگر دیگران مرا آزردند به من قدرت بخشش آنان را بده
من خدایی دارم که مرا می فهمد همه درد مرا می داند و مرا می خواند
یاد او ذکر من است همه جا یار من است
امروز برای همه عشق و آرامش سلامتی و نیکبختی آرزو دارم
پروردگارا عطا کن به آنان هرآنچه که برایشان خیر است
و دلشان را لبریز از شادی کن
ولبخند را برلبانشان شکوفا کن
آمین ای مهربان ترین مهربانان
آدم های شجاع قصه ما اندوه فرصت از دست رفته را نمیخورند
ونگران آینده نیامده نیستند
آدم های شجاع قصه ما همان هایی هستند که وقتش که برسد
خودشان را از هرچه باید و نباید جدا میکنند
یک دفعه و ناگهانی از تمام تعلقاتشان دل میکنند و کوله پشتی را می بندند و با یک کوله پشتی راهی میشوند
گاهی اوقات قرار است که درپیله درد
نم نمک شاپرکی خوشکل و زیبا بشوی
گاهی انگار ضروریست بگندی در خود
تا مبدل به شرابی خوش و گیرا بشوی
گاهی از چاه قرار است به زندان بروی
آخرقصه هماغوش زلیخا بشوی
زندگی کوچه سرسبز میان دل دشت
که در آن عشق مهم است و گذشت
زندگی مزرعه خوبی هاست
زندگی راه رسیدن به خداست
ادمیزاد حکایت است حکایت تلخ حکایت شیرین
آدمیزاد شکننده است
اما هیچ نیرویی در این دنیا به قدرت نیروی روحی انسان نمی رسد
به شرطی که اراده و وقوف وآگاهی داشته باشد
قانون مانند تار عنکبوت است فقط حشرات ریز را اسیر میکند
حشرات بزرگ آن را پاره میکنند و رد می شوند
زندگی یک اثر هنری است نه یک مسئله ریاضی
به آن فکر نکن از آن لذت ببر
کلید خوشبختی و بدبختی در دست توست
اگر بخواهی از زندگی لذت ببری همه چیزش لذتبخش است
اگر بخواهی رنج بکشی همه چیزش رنج آور است
پس کلید خوشبختی و بدبختی در دست توست در وجود توست
بر نمی آید ز من کاری دگر
دف می زنم
دف می زنم
زنده یاد دکتر علی شریعتی در کتاب حسین وارث آدم میفرماید
شهادت جنگ نیست
رسالت است
شهادت سلاح نیست
پیام است
شهادت کلمه ای است که با خون تلفظ می شود
هنگامی که در دعا و مناجات به خطاهای خود اعتراف میکنیم و دیده برکاستی های خود می گشاییم این خودشناسی و اعتراف و چشم گشودن بر ضعف ها و معایب خود میتواند موجب چشم پوشی از معایب دیگران و مانع داوری و قضاوت ما از دیگران شود
مهمتر اینکه درمی یابیم دشمن اصلی ما در بیرون از ما نیست بلکه از جانب خود ما است
همه از دست غیر کنند ناله
سعدی از دست خویشتن فریاد
تو با دشمن نفس هم خانه ای
چه در بند پیکار بیگانه ای
در نیایش اعتراف میکنیم بیشتر از هرکس دیگری خود بر خود ستم کرده ایم
یا ایهاالناس انما بغیکم علی انفسکم (یونس 23)
ای مردم سرکشی شما فقط به زیان خود شما است
ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم ت غفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین (اعراف 23)
پروردگارا ما بر خویشتن ستم کرده ایم واگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نکنی مسلما از زیان کاران خواهیم بود
اللهم انی اعوذ بک من علم لاینفع
ومن قلب لایخشع
ومن نفس لاتشبع
خدایا به تو پناه می برم از دانشی که نافع نیست
از قلبی که خاشع نیست
و از نفسی که سیر نمیشود
مولانا در نیایشی می فرماید
باز خر ما را از این نفس پلید
کاردش تا استخوان ما رسید
از چوما بیچارگان این بند سخت
کی کشاید ای شه بی تاج و تخت
این چنین قفل گران را ای ودود
کیتواند جز که فضل تو گشود
سلام برتو که زیباترین شیرین ترین و پرنشاط ترین کلمه سلام است
سلام برآسمان و زمین و سلام برعشق
هیچ بارانی ردپای خوبان را از کوچه های خاطرات نخواهد شست
دوست داشتن فقط گفتن نیست
گاه سکوت است
گاه نگاهی مهربان است
گاه دعا از دل و جان است
و گاه یک پیام
توی زندگی هرکاری کردیم دهنمون سرویس شد
هروقت از این بابت گله کردم گفتند امتحان الهی است
بدینگونه شد که دکترای الهیات گرفتم
درسینه اگر یک خبری هست بگویید
ازهرچه که دستان مرا بست بگویید
هشیار نمیجویم و در شهر بگردید
یک مست اگر هست به آن مست بگویید
سعدی علیه الرحمه میگوید
ورهیچ نباشد
چون تو هستی
همه هست
آمار نشان میدهد رزق و روزی از ساعت 9 صبح به بعد تقسیم میشود
زیرا اگرصبح زود تقسیم میکردند رفتگران راننده های اتوبوس و تاکسی معلمین و دانش آموزان عزیز همه پولدار و ثروتمند بودند
اما بازاریان همه از ساعت 9 صبح به بعد سرکار میروند و پولدار و ثروتمند هستند
حالا هی صبح زود بیخود پانشید
شده تا نیمه شب در بزنی وا نکنند ؟
یا دری را شده با سر بزنی وا نکنند ؟
روی یک پله درخانه بی فرجامی
بتپی ، قلب کبوتر بزنی وانکنند؟
خنده ای کردم و گفتم دل من گریه نکن
تو اگر صد شب دیگر بزنی وا نکنند
این در بسته عزیزم ، همه وابسته به توست
شده باور کنی و در بزنی وا نکنند ؟