باباجون شیرازی blog.ir

سخن من این است . تو چه می اندیشی؟

باباجون شیرازی blog.ir

سخن من این است . تو چه می اندیشی؟

باباجون شیرازی blog.ir

ما نمی مانیم و عکس ها می مانند
کار دنیا همیشه برعکس است

**********************

شکوه نام تورا لمس میکنم مادر

***********************

این عکس مادرمه اون کوچولو هم پسرمه . حالا دیگه بزرگ شده بابا شده و من هم بابا بزرگ شده ام
سلام
برحسب اتفاق متوجه شدم بلاگی به نام blog.ir در فضای مجازی وجود داره نام مناسب و ساده آن جذبه خاصی برایم داشت با خوشحالی اما با نگرانی درصدد ایجاد وبلاگ در این سایت شدم .

نگرانی من از این بابت : تقریبا سال 85/86 در میهن بلاگ وبلاگ داشتم پس از یکسال سرور سایت سوخت و تمام مطالب و نوشته هایم از دست رفت سپس در بلاگفا وبلاگ ایجاد کردم که آن نیز بعد از شش هفت سال به علت اشکالات پیش آمده در سرور سایت متاسفانه در حال از دست رفتن است . اکنون در سایت blog.ir وبلاگ زده ام

دوستان به طنز به من میگویند قدمم شوم است امیدوارم حضور من و قدم من برای سرور این سایت شوم نباشد

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

نویسندگان

آخرین مطالب

۱ مطلب با موضوع «ن» ثبت شده است

ﺍﻣﺸﺐ ﺷﺐ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻭﺍﺣﺪﻩ  !

ﺧﺪﺍ ﺳﺎﯾﺖ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ

 

ﺩﻭ ﺷﺐ ﻫﻢ ﺣﺬﻑ ﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ

 

ﺣﻮﺍﺳمون ﺑﺎﺷﻪ تو ﺧﻮﺍﺏ غفلت ﻧﻤﻮﻧﯽم !!

🌾🌸🌾🌸🌾🌸

                        التماس دعا     

=======================

امشب ای خالق یکتا همه را می بخشی

در شب قدر،خدایا همه را می بخشی

 

ای کریمی که همه ریزه خورخوان توأند

سفره ات هست مهیّا همه را می بخشی

 

گر چه ما غرق گناهیم ولی از سر لطف

می کنی باز مدارا همه را می بخشی

 

به علی،احمد و زهرا،به حسین و به حسن

تو،به این حُرمت اَسما همه را می بخشی

 

مِهر و کینه دو پر و بال عروج دل ماست

به تولّی و تبرّی همه را می بخشی

 

شیعه ی حیدر و آتش ... چقدَر بی معناست

مطمئنّم که به مولا همه را می بخشی

 

دست خالی نرود هیچ کسی از این جا

تو در این لیله ی احیا همه را می بخشی

 

آن قدر لطف و عنایت به همه داری که

نه فقط اهل دعا را همه را می بخشی

 

یک نفر گر که دعایش به اجابت برسد

شک ندارم که تو یکجا همه را می بخشی

 

به خدایی تو سوگند که در وقت سحر

وسط گریه و نجوا همه را می بخشی

 

پر توبه بده تا سوی تو پرواز کنم ...

... تا ببینم که چه زیبا همه را می بخشی

 

من زمین خورده ام امّا نه شبیه عبّاس

به زمین خوردن سقّا همه را می بخشی

التماس دعا ....

==============

شب قدر شب بیدار شدن است... نه بیدار ماندن...

دعا کنیم بیدارشویم...

اگر یادتان بود و باران گرفت

 دعایی به حال بیابان کنید

دعایی به حال دل ما کنید

======================

: ﺑﺮ ﺭﻭﺡ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺗﯿﻎ ﺯﺩﻧﺪ

ﺑﺮ ﻣﺮﺩﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﯿﻎ ﺯﺩﻧﺪ

ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪمی زد و ﻣﺎﻩ ﺑﺮﺳﺮ 

ﺍﻧﮕﺎﺭﺑﻪ ﻓﺮﻕ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺗﯿﻎ ﺯﺩﻧﺪ .


 ﺿﺮﺑﺖ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ ‏(ﻉ ‏) ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﺎﺩ

التماس دعا

===============

دو سه شب مانده که با گریه مباهات کنم

به حسینیه بیایم و مناجات کنم 

 

دو سه شب مانده ابوحمزه بخوانم یارب

از سر خوف و رجا با تو ملاقات کنم

 

کاش آدم بشوم... محض رضای دل تو

پی عصیان نروم ، بلکه مراعات کنم

 

رمضان آمد و گشت و من بیچاره فقط

باید اظهار پشیمانی از عادات کنم

 

مطمئنم وسط روضه مرا می بخشی

یادی از زخم سر مادر سادات کنم 

 

 بی نوایم به علی نان و نوایم بدهید

روسیاهم نظری کرده بهایم بدهید

 

 آرزویم همه این است مقرب باشم

میشود که دوسه تا جام بلایم بدهید

 

سگ اصحاب علی هستم و در خانه ی او

میشود با کرم فاطمه جایم بدهید؟؟

 

به هوای سفری سوی نجف میمیرم

پر پرواز به ایوان طلایم بدهید 

 

باب رفتن به نجف از گذر کرببلاست

به حسین بن علی حال بکایم بدهید

 

نذر کردم پدر و مادر خود را ببرم

دو سه تا تذکره ی کرببلایم بدهید

 

عرفه....لطمه زنان...شارع بین الحرمین

رخصت هروله در سعی و صفایم بدهید

================

و قسم خورده ترین تیغ، فرود آمد و رفت

ناگهان هر چه نفس بود، کبود آمد و رفت

 

در خطر پوشی دیوار، ندیدیم چه شد

برق نفرین شده ای بود، فرود آمد و رفت

 

کودکی، بادیه ای شیر، خطابی خاموش:

«پدرم را مگذارید، که زود آمد و رفت»

 

از خَم کوچه پدیدار شد انبان بر دوش

تا که معلوم شد این مرد که بود، آمد و رفت

 

از کجا بود، چه سان بود؟ ندانستیمش

این قدر هست که بخشنده چو رود آمد و رفت

 

#محمدکاظم_کاظمی

=====================

قرآن به سر گرفتم و گفتم: سلام عشق!

یعنی به جز حریم تو بر من حرام عشق

 

ترسم که در سماع شوم از دعای دست

آن جا که قبله گاه تو باشی، امام: عشق!

 

با خون وضو بگیر و دو رکعت غزل بخوان

آن دم که اذن می دهد از روی بام عشق

 

از رکعت نخست در افتاده ام به شک

در سجده کفر گفته ام و در قیام عشق

 

سی پاره ی حضور مرا چله بست شو

قرآن به سر بگیر و بگو: والسلام عشق!

 

علیرضا بدیع

====================

«هر بیت اشاره به یکی از"حضرات معصومین علیهم السلام"داره»

 

در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد / بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد

 

بیت‌هایم همه قرآن روی سر آوردند / چارده مرتبه. آنگاه دلم محرم شد

 

ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم / بوسه می‌خواست لبم، گنبد خضرا خم شد

 

خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت / گفت: ایوان نجف بوسه گه عالم شد

 

بعد هم پشت همان پنجره‌ی رویایی / چشم من محو ضریحی که نمی‌دیدم شد

 

خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق / گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد

 

گریه کردم، عطش آمد به سراغم، گفتم: / به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد

 

آنقدر دور حرم سینه زدم تا دیدم / کعبه شش گوشه شد آنگاه دلم محرم شد

 

روی سجاده‌ی خود یاد لبت افتادم / تشنه‌ام بود، ولی آب برایم سم شد

 

زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد / از محمد به محمد که میسر هم شد

 

من مسلمان شده‌ی مذهب چشمی هستم / که درآن عاطفه با عشق و جنون توام شد

 

سالها پیر شدم در قفس آغوشت / شکر کردم، در و دیوار قفس محکم شد

 

کاروان دل من بسکه خراسان رفته است / تار و پود غزلم جاده‌ی ابریشم شد

 

سالها شعر غریبانه در ابیات خودش / خون دل خورد که با دشمن خود همدم شد

 

داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم / برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد

 

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت / یک قدم مانده به او کار جهان در هم شد

 

بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت / آی برخیز ز جا قافیه یا قائم شد... 

« سید حمیدرضا برقعی»

======================

ای دل بسوز تا شب احیا نیامده

تقدیر ماهنوز به دنیا نیامده 


فرقی نکرده ایم زاحیای سال پیش 

توبه چرا سراغ دل ما نیامده 


گویی به گوش عده ای از ما هنوز هم 

هل من معین غربت آقا نیامده 


آری برای بنده شدن وقتمان کم است 

ای دل بسوز تا شب احیا نیامده

 

 

«اللهم عجل لولیک الفرج»

=====================

امشب علی میریزد اشک باورش را

در کوفه می گوید اذان آخرش را

 

روی لبش انا الیه راجعون است

در آسمان ها دوخته چشم ترش را

 

مرغابیان خانه دامن را نگیرید

خالی کنید ای عرشیان دور و برش را

 

با رفتن بابا خدا می داند و بس

در بین خانه حال زار دخترش را

 

ای ابن ملجم زودتر از جای برخیز

او قصد دارد که ببیند همسرش را

 

او قصد دارد که ببیند بار دیگر

رنگ کبود صورت نیلوفرش را

 

با تیغ زهرآلود فرقش را شکستند

هم فرق او را هم نماز آخرش را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۰۷
مهدی پورابراهیم