شعر / برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم
برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم
زان پیش که از زمانه تابی بخوریم
کاین چرخ ستیزه روی ناگه روزی
چندان ندهد امان که آبی بخوریم
***********************
من آفریده ام از عشق جهانی برای تو!
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند
**********************************
می روم ، اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا؟ منزل کجا؟ مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ، ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه ، را معبود کیست؟
آه ، آری ، این منم ، اما چه سود
" او" که در من بود ، دیگر نیست، نیست
می خروشم زیر لب ، دیوانه وار
"او" که در من بود ، آخر کیست؟ کیست؟
فروغ_فرخزاد
********************************
زندگانے با همین غم ها خوش است
باهمین بیش و همین کم ها خوش است
زندگے کردیمو شاکے نیستیم
بر زمین خوردیمو خاکی نیستیم⭐
*****************************
یا رب ز کرم جزای نیکی بفرست
ماشین و آپارتمان شیکی بفرست
من میل به تک خوری ندارم، لطفا”
از این دم بخت ها شریکی بفرست
******************************
زنی را می شناسم من کلامش بوی غم دارد
ولی می خندان می گوید که دنیا پیچ و خم دارد ...
********************************
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بیدرمانشان را مرگ درمان میکند
*********************************
یارانه گرفت و رفت سیگارخرید
همسایه ما برنج و شلوار خرید
شاعرکه تمام دردهارا می دید
با انکه گرسنه بود ،خودکار خرید!
**************************
: یک جام پر از شراب دستت باشد
تا حال من خراب دستت باشد
این چند هزارمین شب بی خوابیست
ای عشق فقط حساب دستت باشد
جلیل صفر بیگی
********************************